راستینراستین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

راستین

راستین آقا می شود

باورم نمی شود که یک سال و نیم از سه نفره شدنمان می گذرد. آنقدر زود گذشت که انگار همین دیروز بود که سراسیمه به بیمارستان رفتیم. خدایا از تو ممنونم که ما را به حال خودمان رها نمی کنی. تقریبن یک هفته است که راستین را از شیر گرفته ام و آنقدر آسان بود که اگر می دانستم ماه ها قبل این کار را کرده بودم. چون چند ماهی است که می می دیگر فقط به یک نیاز روانی تبدیل شده بود که ذره ذره وجودم را آب می کرد چون شیر نداشتم و فقط از بنیه ام کم می شد. از طرفی باعث میشد خواب شب بچه هم مختل شود و همچنین غذا خوردنش تحت تاثیر قرار می گرفت. به پیشنهاد مادربزرگ راستین سر سینه ام را با دستمال بتادینی و چسب پوشاندم و نشانش دادم و گفتم " اوف شده". بچه اول کمی با تع...
19 بهمن 1392

ادبدبودی به به بده ماما بیری بودی بادا

اسم این پست را یکی از جملات زیبای راستین گذاشتم که چند هفته ای است ما را با شنیدن آنها به فیض می رساند. از طرفی با تمام وجود دلم می خواهد زودتر جمله های واقعی مثل همین " ماما به به بیده" ها را از او بشنوم و از طرف دیگر دلم می خواهد تا آخر عمر همینطور بامزه حرف بزند و من با شنیدن هر جمله اش کلی بغلش کنم و کلی بخندم و لذت ببرم. این روزها با همه سختی هایی که احاطه مان کرده، شیرین ترین روزهایی را که هر کسی می تواند در عمرش تجربه کند تجربه می کنیم. البته فقط به خاطر وجود این پسر. می گویند یک سال و نیمه گی بچه ها با بحرانی همراه است که آنها را کمی لوس و پرخاشگر و بهانه گیر می کند. خواستم بگویم که من آن را ،این روزها بدجوری تجربه می کنم و بابت هر...
13 بهمن 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به راستین می باشد